ماجرای خداحافظی عجیب شهید معصومی لحظاتی قبل از شهادت/ آخرین اربعینم است، دیگر در این دنیا کاری ندارم
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۵۹۰۱۳
خبرگزاری فارس ـ گروه قرآن و فعالیتهای دینی ـ مهدی احمدی: ۴ آبانماه جنایت تلخ آستان شاهچراغ کام ملت مؤمن ایران را تلخ کرد و در این حمله تروریستی ۱۵ نفر از هموطنانمان شهد شهادت نوشیدند.
شهید سید فریدالدین معصومی قاری و حافظ کل قرآن کریم از جمله شهدایی است که در این روز در حرم نورانی حضرت احمدبن موسیالکاظم (ع) به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با جمعی از اهالی قرآن کریم علیاکبر حنیفی، ولی یاراحمدی، محمدتقی میرزاجانی، رحیم قربانی، مهدی عادلی، منصور قصریزاده و حمیدرضا احمدیوفا به دیدار خانواده معظم این شهید عزیز رفتیم تا ضمن عرض تسلیت و همدردی با این خانواده با خصوصیات این شهید نخبه آشنا شویم.
پدر و مادری که مانند کوه استوار بودند
پدر و مادر شهید در حالی از فعالان قرآنی استقبال گرمی به عمل آوردند که هنوز چند روزی از شهادت فرزندشان نگذشته، اما آنها چون کوه استوار هستند و بابت توفیق شهادتی که نصیب فرزندشان شده شاکر خدا.
با توجه به حضور قاریان بینالمللی قرآن در برنامه حمیدرضا احمدیوفا آیاتی از کلامالله مجید را تلاوت کرد، همچنین پس از وی با درخواست حاضران برادر شهید دقایقی کوتاه تلاوت کرد. تلاوت زیبای مهدی عادلی هم بخش دیگری از این محفل نورانی بود و حاضران ثواب تلاوتها را به روح شهید معصومی تقدیم کردند.
تلاوت حمیدرضا احمدیوفا در منزل شهید معصومی
تلاوت مهدی عادلی در منزل شهید معصومی
مادر شهید پیش از دیگر اعضای خانواده لب به سخن گشود و درباره این شهید عزیز گفت: فریدالدین متولد ۲۶ آبان ۱۳۶۲ بود و درست شب جمعه موقع اذان مغرب به دنیا آمد و درست موقع اذان مغرب هم از دنیا رفت، آن هم با شهادت.
پیش از شهادت فرزندم خانمی به من گفت: کسانی که شب جمعه به دنیا بیایند عذاب قبر ندارند، البته نمیدانم این صحبت چقدر صحت دارد اما وقتی با شهادت از دنیا رفت این سخن را به خوبی درک کردم.
شهید معصومی در حال انجام خدمت
انس با قرآن و اهل بیت (ع)
فرزندم با قرآن و اهل بیت (ع) انس داشت و ایام محرم در دسته عزاداری شرکت میکرد و ظهر عاشورا اذان میگفت، به نماز اول وقت بسیار معتقد بود و به گفته دوستانش در جلسات مهم هم موقع اذان جلسه را ترک میکرد و به نماز میایستاد.
هرگاه مشکلی داشت زنگ میزد و میگفت مادر دعایم کن
خیلی خالص و خانواده دوست بود، همچنین به دعای پدر و مادر بسیار اهمیت میداد. گاهی زنگ میزد که مشکلی دارم مادر دعایم کن. من واقعاً از او راضی هستم و ان شاالله خدا این شهادت را از او قبول کند و از ما هم قبول کند همین که در زندگیاش کاری نکرد که ما خجالتزده جدش باشیم از او راضی هستیم.
ولی یاراحمدی از خادمان و فعالان قرآنی کشور که برای عرض ادب خدمت خانواده شهید رسیده بود در سخنانی کوتاه خاطرهای از شهدا را اینگونه برایمان نقل کرد: یک سال به همراه جمعی از دانشآموزان برای اردوی راهیان نور به مناطق عملیاتی جنوب رفته بودیم. هنگام مغرب به یکی از مقرهای تفحص رفتیم تا نماز بخوانیم و خستگی در کنیم. آنجا متوجه شدیم شهیدی تازه تفحص شده و بعد از ۱۳ سال پیکر بیسرش پیدا شده اما بدن کاملاً سالم بود.
چرا با اینکه شهدا را نمیشناسیم برایمان عزیز هستند
همه ما و بچهها کنار پیکر شهید جمع شدیم، بچهها منقلب شدند و میگریستند، شخصی که مسئول بود سؤالی مطرح کرد و آن سؤال این بود که چرا با وجود اینکه شهید را نمیشناسید اما برای شما شهید اینقدر عزیز است. این سؤال ذهن من را هم درگیر کرد. تا اینکه در ادامه راه بر روی تابلویی دیدم که جملهای از امام نوشته بود: «شهادت عزت ابدی» است.
به واقع دامن پاک مادر و روزی حلال و طیب پدر است که سبب میشود یک جوان شهادت نصیبش شود و و به عزت ابدی برسد.
شهید معصومی در لباس خادمی امام رضا
تقید به نماز اول وقت حتی هنگام جلسه و در سفر خارج
در ادامه پدر شهید با خواست حاضران اوصاف فرزند شهیدش را این چنین بازگو کرد: فرزندم خیلی مؤمن بود و برایش فرق نمیکرد کجا است، وقت اذان به نماز میایستاد، در نیوزلند هم کار قرآنی میکرد، حسینیهای راهاندازی کرده بود و شیعیان را جمع کرده بود و گروه خوبی تشکیل داده بود و با همه آنها به خوبی ارتباط داشت و به قشر ضعیف اهمیت میداد.
از سفر که آمد به شدت دغدغه مردم را داشت و کمک میکرد برای پروژهای به لامرد فارس رفت و همانجا هم به شهادت رسید.
نخبه دانشگاهی که در حوزه علمیه هم درس میخواند
در حوزه مروی درس خواند، خادمیار حرم امام رضا (ع) بود با برادرش با هم کشیک بودند و با هم میرفتند ما اصلاً نمیدانستیم که حافظ قرآن است، برادرش این را فهمیده بود و بعدها برای ما بازگو کرد.
از این شهید عزیز دو فرزند به یادگار مانده است، یک دختر چهار ساله دارد که هنوز متوجه شهادت پدر نشده و خیلی سراغ بابایش را میگیرد. یک پسر ۱۰ هم ساله دارد که میگوید جای پدرم را میگیرم.
شهید معصومی در حرم امام رضا (ع) در حال خدمت
خداحافظی عجیب شهید شاهچراغ چند ثانیه قبل از شهادت
در ادامه برادر شهید فریدالدین که سعید نام دارد به بیان خصوصیات این شهید عزیز پرداخت و گفت: از برادرم دو جا سلام سخت دیدم که یکی از این سلامها امروز بود، یکی از دوستانش فیلم عجیبی نشانم داد که در حرم شاه چراغ قبل از شهادت خداحافظی عجیبی کرد، او با حضرت رو به ضریح خداحافظی کرد اما دوباره برگشت و به آستان تعظیم کرد و خداحافظی ویژهای کرد، این کار را چند با انجام داد و لحظاتی بعد هم شهید شد.
یک بار هم در مشهد گفت: آقا این بار هم قبولم نکردی به جوادت قسمت میدهم که آخرین خداحافظی باشد و جایی که قول دادی بیا.
این آخرین کربلای من است، دیگر در این دنیا کاری ندارم
در سفر آخر کربلا کفن برای خودش خریده بود و به خانمش گفته بود امانت نزدت بماند که لازم میشود، به همسرش گفته بود: آخرین زیارت امام حسین (ع) را هم انجام دادم و کاری دیگر در دنیا ندارم. به من هم گفت: بزودی صدا و سیما شما را نشان میدهد و چهره میشوید فقط مواظب باشید که مغرور نشوید.
در بحث نیروگاه حرف برای گفتن داشت و ادعا کرده بود که من در مدت یکسال نیروگاه را تحویل حوزه برق میدهم، ادعا میکنم نیروگاهی خورشیدی میدهم که پنلهایش همراه با نور آفتاب بچرخد.
با رتبه فوق ممتاز از دانشگاه مدرکش را گرفت و از آمریکا، آلمان کره و... پیشنهاد کار داشت، اما هیچکدام را نپذیرفت و به وطن بازگشت و مشغول خدمت شد. هنگامی که در نیوزلند بود، میگفت: زرق و برق اینها ظاهر است. تمایل شدید داشت که برگردد، میگفت: آنجا ناموست در اختیار خودت نیست.
فرزندش نیوزلند دنیا آمد آنجا به بچه شناسنامه میدادند و میتوانست فرزندش را شهروند نیوزلند کند، اما این کار را نکرد و به ایران بازگشت و اینجا برایش شناسنامه گرفت.
ساعت ۱۰ شب جایی جلسه داشتم گفت: اگه ممکن است بحث را جمعبندی کنید من باید بروم شیراز گفت: تا سر پروژه نروی کار پیش نمیرود، گفتم استخاره کن خواست استخاره کند، اما گفت: نه این سفر را بدون استخاره میروم.
به گزارش فارس در این دیدار مهدی عادلی، حمیدرضا احمدی وفا و برادر شهید آیاتی را تلاوت و این تلاوتها را به روح شهید فریدالدین معصومی هدیه کردند.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: قرآن راهیان نور شهید فریدالدین معصومی شهید معصومی شهدای قرآنی شهید عزیز شهید معصومی مهدی عادلی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۵۹۰۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقا معلم در لیست ترور!
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!
به گزارش ایسنا، متن پیش رو روایتی از زندگی و زمانه معلم شهید قدرتالله چگینی است که جام جم در روز گرامیداشت مقام معلم منتشر کرده است: معلم شهید «قدرتاللهچگینی» در قزوین متولد شد و دوران نوجوانی خود را در این شهر سپری کرد اما به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی برای معلمی به اجبار راهی الیگودرز استان لرستان شد و پس از فعالیتهای موثر در قبل و بعد از انقلاب مقابل منزل خود در خیابان تبریز شهر قزوین به دست منافقین به شهادت رسید.
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!مهمترین خصوصیت استاد چگینی در نگاه هر بیننده، اهمیت او به آراستگی ظاهریاش بود؛ آن هم در اواخر دهه ۵۰ و اولین سال از دهه ۶۰ که خوشپوشی و خوشتیپی شاید بازخورد خوبی نداشت و اساسا پرداختن به ظاهر به مثابه نپرداختن به باطن تعبیر میشد!این معلم فهمیده با همین روش توانسته بود شاگردان و جوانان زیادی را پای حرف و بحثش بنشاند و با آنها از قرآن صحبت کند. نکته دیگر زندگی شهید چگینی، توجه بیش از حد او به تربیت فرزندان و حفظ چارچوب خانواده بود. او در این زمینه هم بسیار موفق بود و روشهای جالب برای تربیت پسرانش در جای خود بسیار خواندنی و شنیدنی است.
کاندیدای مجلس شورای اسلامی
چند روز بیشتر به برگزاری دور دوم انتخابات مجلس باقی نمانده و شهید چگینی برای دور اول مجلس شورای اسلامی نامزد شده بود. خاطره زیر مربوط به همان زمان است که در تمام مدت تبلیغات مدام به اعضای ستاد و مجریانش تاکید و سفارش میکرد که «حق ندارید پوستر مرا روی دیوار خانه مردم بچسبانید و اگر خواستید این کار را بکنید باید از صاحبخانه اجازه بگیرید. اگر هم احیانا به اموال کسی خسارت زدید، باید صاحبش را پیدا کنید و حلالیت بخواهید». اگر کسی این موارد را رعایت نمیکرد چگینی بیدرنگ عذرش را میخواست. یک بار به او گفتم: برادر من! چرا اینقدر سختگیری میکنی؟ به شدت ناراحت و عصبانی شد و گفت: همانطور که برای رفتن به مسجد نباید از راه فاضلاب وارد شد، مجلس را هم که مکان مقدسی است نباید با ضایع کردن حقوق مردم و انجام اعمال ناصواب و شبههناک آلوده کرد. کسی که میخواهد به مجلس برود باید همه چیز را رعایت کند.
خیابان تبریز
درباره ویژگیها و سیره معلم شهید قدرتالله چگینی کتابی هم با نام «خیابان تبریز» منتشر شده است. هر چند این کتاب باعث شده یکی از هزاران شهیدی که نامشان در حال فراموشی است، دوباره به حافظه مردم بازگردد اما با توجه به سبک خاطرهنگاری که برای نگارش این کتاب از آن استفاده شده است، جنبههای زیادی از زندگی این شهید و راه و روش او پنهان باقی میماند، چنانکه در این کتاب اشاره چندانی به نحوه ارتباطات خانوادگی این شهید بهویژه رابطه شهید با فرزندان و همسرش نشده است، در حالی که برای ارائه یک الگوی شاخص از یک شهید باید به تمام زوایای زندگی او پرداخت.
همچنان زیر غبار
معلم شهید قدرت الله چگینی حقیقتا عنصر شریف و مجاهدی بوده که مرور زندگیاش برای آنان که دل در گرو تعلیم و تربیت دارند، لازم و ضروری است. این آقا معلم دوستداشتنی بوده و ویژه. هر برهه از زندگی و مبارزات و تدریس و فعالیتهای او، هر کدام را که خوب بنگریم و تامل کنیم و حوصله به خرج بدهیم، نکتهها و درسها و البته عجایبی در آنها میبینیم که راحت از کنار آنها نمیشود گذشت. به نظر میآید در تاریخ ادبیات پایداری انقلاب، حق این شهید به خوبی ادا نشده و آنچنان که باید غبار از چهره تابناک این شهید کنار نرفته است!
ترکیب معلم و شهید
آنها که اهل دقت و فراست دراوضاع واحوال زمانه هستند وتاریخ زندگی پرفرازونشیب انسان رامطالعه کردهاند به خوبی درمییابند که برای ساخت بشر و رشدوتعالی او، معلم ومربی چه نقش بیبدیلی دارد.مرحوم استاد علی صفایی حایری جملهای به این مضمون دارد که: «اگر در عالم کاری بهتر و والاتر از معلمی بود، خدا آن کار را به انبیاء و اولیاء و خوبان خودش میداد... حقیقت این است که مقامی بالاتر از معلمی و هدایتگری نیست.هیچ شان ورتبهای به پای معلمی نمیرسد. معلم کارش با روح و جان و فکر آدمی است و از این حساستر و مهمتر برای انسان پیدا نمیشود که روح و جانش راعلو ارتقاء بدهد. زندگی و افکار و مجاهدتها و تجربیات این والاگوهران را باید دید وشنید ونوشید. خاصه آن که آن معلم پس ازعمری دویدن و سوختن، خلعت مبارک شهادت را پوشیده باشد. آیا از ترکیب «معلم شهید» زیباتر و دلپذیرتر پیدا میشود؟»
انتهای پیام